حسن مقدم

حسن مقدم

حسن مقدم، نویسنده‌ی نمایشنامه‌ی معروفِ «جعفرخان از فرنگ آمده» جزو اولین نویسندگانِ وحشت‌زده از «غرب‌زدگی» بود که در اواخر قاجار متوجه خطرِ اجتماعیِ ناشی از این امر در جامعه شد و با نوشتنِ مقالاتی که حاصل تجربیاتش از اوضاعِ اجتماعی سیاسیِ کشورهای اروپایی بود؛ تلاشِ زیادی برای آشنایی مردم ایران با جریان‌های مختلف در جهان کرد و شاید اگر در جوانی از دنیا نمی‌رفت، به یکی از بزرگ‌ترین روشنفکران و نویسندگانِ ایران تبدیل می‌شد.

نگاهی به زندگی حسن مقدم

حسن مقدم برادرِ بزرگتر محسن مقدم و فرزندِ احتساب‌الملک، حدود سال 1276 در تهران و در محل فعلیِ خانه موزه‌ مقدم که خانه پدریشان بود؛ به دنیا آمد. از آنجایی که پدرش وزیر مختار سوئیس بود از 10 سالگی حدودا به مدتِ 11 سال در سوئیس اقامت داشت و در این مدت به تحصیل و مطالعه و تحقیق در رشته‌ی علوم اجتماعی و ادبیات، عضویت در انجمن‌های ادبی، همکاری با روزنامه‌ها و مجله‌های بزرگ اروپایی و نمایش‌نامه‌نویسی و بازیگری در تئاتر پرداخت.

سال 1297 به دنبال تحقق آرزوهایش به ایران برگشته بود که به توصیه‌ی پدرش تهران را به مقصد استانبول ترک کرد و راه پدرش را پیش گرفت و در سفارت ایران در استانبول مشغول به کار شد. در آن دوران با ابوالقاسم لاهوتی (ادیب و شاعر و فعال سیاسی) در استانبول آشنا شد و در انتشار بخش فرانسویِ مجله‌ی «پارس» همکاری کرد.

با توجه به تسلطی که به زبان فرانسه داشت، سخت‌ترین اشعارِ ایرانی را با حفظ هویتِ ادبیشان به فرانسه ترجمه می‌کرد و تَبحُرَش در این کار، زمینه‌ی دوستی و آشنایی‌اش با بزرگانِ ادبیات جهان مانند «رومن رولان» و «آندره ژید» و … را فراهم کرد.

یکی از معروف‌ترین و مهم‌ترین آثارش نمایشنامه‌ی کمدیِ «جعفر خان از فرنگ آمده» بود که حدود سال 1301 در سالن گرند هتل تهران در خیابانِ لاله‌زار به روی صحنه رفت و به عبارتی حسن مقدم با این کار برای اولین بار در ایران تئاتر را به صورت حرفه‌ای و آکادمیک به روی صحنه برد و این نمایشنامه را می‌توان اولین تئاتر مدرنِ ایران دانست؛ چراکه تا قبل از آن نمایش‌ها به صورت روحوضی یا تعزیه اجرا می‌شدند که از فنونِ آکادمیکِ تئاتر و بازیگری دور بودند.

این نمایشنامه در مورد جوانی ایرانی از یک خانواده‌ی ثروتمند و سنتی است که برای تحصیل به اروپا رفته تا مایه‌ی افتخار خانواده شود، اما بعد از بازگشتش از  فرنگ، تبدیل به پسری لوس شده که هیچ هماهنگی‌ای با ذهنیتِ خانواده‌ی سنتیِ خویش ندارد و پر از تضاد است.

در این نمایشنامه هم فرنگی مآبی تقبیح شده و هم خرافه و سنت و به گونه‌ای با این کار به دنبالِ فرهنگ‌سازی بوده است. در ادامه بخشی از نمایشنامه‌ی جعفر خان از فرنگ آمده را می‌خوانیم:

  • جعفر خان: (به خود) این هنرها که خیلی می‌تونن به من لازم باشند.

(بلند) خوب، مادموزال، دیگه چی بلدید؟ پیانو بازی می‌کنید؟ نقاشی می‌کنید؟ تنیس می‎‌کنید؟

  • زینب: اوا، نصیب نشه، خدانکرده مگه من رقاصم یا لوطی‌ام؟
  • جعفرخان: آخه ما پاریسی‌ها عقیدمون اینه که …
  • مادر: خاک به گورم، این بچه‌ی سنگلجه و میگه «ما پاریسی‌ها»!

در این نمایشنامه نقدِ حسن مقدم به خودباختگانِ فرنگ رفته و همچنین خرافات و سنت است که با بیانی کمدی به تصویر کشیده شده است و با توجه به تعصباتِ عامه‌ی مردم و به سُخره گرفتنِ متجددین، باعث شد این نمایشنامه محبوبیت و شهرت زیادی در بین عامه‌ی مردم و همچنین اهلِ ادب و فرهنگ پیدا کند.

ادامه‌ی ماجرای حسن مقدم و مرگ تراژیکِ او که به عقیده‌ی عده‌ای نفرینِ توت‌آنخ آمون بوده رو می‌توانید در تورِ خانه‌ی مقدم بشنوید.