روایت منیر فرمانفرمائیان، داستان هندسهگراترین هنرمند ایرانی است که هنر آینهکاری را از سقف و دیوارهای بناهای مذهبی به دل زندگی روزمرهی علاقمندان به این هنر آورد. او با ترکیب آینهکاری با نقاشی پشت شیشه و به کارگیری هندسه، توانست سبکی بیافریند که پیش از او هیچ کس تجربه اش نکرده بود.
منیر شاهرودی فرمانفرمائیان در سال ۱۳۰۲ در قزوین و در خانوادهای مرفه به دنیا آمد. پدرش کارگاه قالیبافی داشت و طراحی فرش از سرگرمیهای او بود. همین موضوع باعث شد که منیر از کودکی با طرح و نقش و ظرافت هنر انس بگیرد.
برای آنکه نقاش شود به دانشکدهی هنرهای زیبا رفت. آن روزها بسیاری از هنرمندان ایرانی برای ادامهی تحصیل به اروپا میرفتند؛ رم و پاریس پر بود از نامهایی همچون جلیل ضیاپور، بهمن محصص، بهجت صدر، محسن وزیریمقدم و بعدها پرویز تناولی. اما جنگ جهانی دوم همهچیز را دشوار کرده بود و مقصد منیر تغییر کرد. او به جای فرانسه، همراه برادرش و چند دوست ــ از جمله منوچهر یکتایی که بعدها همسر نخستش شد ــ به نیویورک رفت.
نیویورک دههی ۱۹۴۰ درست در میانهی غوغای مدرنیسم بود. مرکز هنر دنیا کمکم از پاریس به نیویورک منتقل میشد و مکتبها و جنبشهای نو یکی پس از دیگری در آنجا شکل میگرفتند. منیر در مدرسهی طراحی پارسونز تحصیل کرد و در همانجا با دنیای تازهای از هنر آشنا شد.
زندگی مشترک منیر و منوچهر یکتایی خیلی زود پایان یافت، اما نیویورک برای او فرصتی تازه آفرید. منیر تصویرگر مد و طراح گرافیک شد و با مجلههای بزرگ همکاری کرد. در همین سالها با هنرمندانی همچون اندی وارهول، فرانک استلا و دیگران نشستوبرخاست داشت و آثارشان را از نزدیک دید. حتی یکی از تابلوهای مشهور مرلین مونروی وارهول را هدیه گرفت و در مقابل، یکی از گویهای آینهکاری خود را به او بخشید.
آنچه منیر را متمایز کرد، دوستی و نزدیکیاش به جوانانی بود که بر ضد جریان مسلط اکسپرسیونیسم انتزاعی کار میکردند. هرکدام از آنان به دنبال منطقی تازه برای هنر بودند: وارهول به تولید مکانیکی تصویر توجه داشت، استلا به رابطهی فرم و فضا، و منیر به منطق ریاضی و هندسه.
منیر بعدها با ابوالبشر فرمانفرمائیان، دانشجوی حقوق دانشگاه کلمبیا ازدواج کرد و نام خانوادگی او را به عنوان نام هنری خود برگزید. با حمایت همسرش به سفر در ایران پرداخت و از نزدیک با هنرهای سنتی آشنا شد: از جواهرات ترکمن تا نقاشیهای قهوهخانهای، از شیرهای سنگی تا قابهای قدیمی پنجره. او شیفتهی این میراث شد و مجموعهی بزرگی گرد آورد که متأسفانه پس از انقلاب، مانند بسیاری از داراییهایش مصادره شد و سر از موزهها و حراجیها درآورد.
سفر به شیراز و دیدن آینهکاریهای شاهچراغ نقطهی عطفی در زندگی او بود. منیر میخواست این هنر از دیوارهای عمومی جدا شود و به عنوان اثری مستقل وارد خانهها گردد. از همانجا آینهکاری برایش به زبان شخصی هنرش تبدیل شد.
او با الهام از مقرنس، حجلههای آینهکاری و هندسهی معماری ایرانی، آثاری آفرید که هم سنتی بودند و هم مدرن؛ آثاری که در هر خانه، گالری یا موزهای میتوانستند بدرخشند و خاص خود باشند. همین آثار سبب شد منیر نخستین زن هنرمند ایرانی باشد که نمایشگاهی مستقل در موزهی گوگنهایم نیویورک برگزار کرد.
پس از انقلاب، منیر بیش از دو دهه در نیویورک ماند. اما در اوایل دههی ۱۳۸۰ و پس از مرگ همسرش، بار دیگر به ایران بازگشت. در کارگاه خود مشغول به کار شد و آثار درخشانی خلق کرد که بازتابی از همهی سالها تجربه و عشق او به هندسه و آینه بود.
در سال ۱۳۹۶ تالار دائمی منیر فرمانفرمائیان در باغ نگارستان تهران افتتاح شد؛ جایی که میتوان برخی از مهمترین آثار او را دید و با دنیای متفاوتش آشنا شد. و در نهایت، منیر در سال ۱۳۹۸ در ۹۷ سالگی درگذشت و بنا به وصیت خود در قزوین، زادگاهش، به خاک سپرده شد.
به گفتهی خودش، راهنمای او در همهی این سالها «هندسه» بود. شاید به همین دلیل آثارش تا این اندازه جاودانه و چشمگیر شدند؛ زیرا منطق و نظم هندسی را با دل و دست زنی عاشق هنر درهم آمیخت.
برای آشنایی بیشتر با زندگی و دنیای او، پیشنهاد میکنم مستند منیر ساختهی بهمن کیارستمی را ببینید؛ لینکش را در پایان همین روایت قرار دادهام.
برای آشنایی بیشتر با منیر فرمانفرماییان میتوانید به لینکهای زیر مراجعه کنید:
پروفایل منیر شاهرودی فرمانفرمائیان در سایت درز آرت
پروفایل منیر شاهرودی فرمانفرمائیان در سایت پشت بام
پروفایل منیر شاهرودی فرمانفرمائیان در سایت گالری اینفو