میرزا حسن رشدیه بنیانگذار آموزش نوین

میرزا حسن رشدیه

میرزا حسن رشدیه، بنیانگذار آموزش نوین در ایران و یکی از تاثیرگذارترین شخصیت‌های تاریخی در ایران در زمینه آموزش محسوب می‌شود که نخستین مدرسه نوین برای عامه مردم را در ایران تاسیس کرد.

اولین بار که مختصری از داستان زندگی میرزا حسن رشدیه را خواندم چیزی که توجهم را جلب کرد پشتکار و اراده او در ترویج علم و دانش بود. با وجود سختی‌های زیادی که ناشی از جهل و نادانی جامعه آن روزگار ایران بود و تهدید و تخریب‌های فراوان اما همچنان بر هدف خود که ساختن مدارس به شیوه آموزشی نوین در ایران بود پایدار ماند و دست به سازندگی زد.

زندگینامه میرزا حسن رشدیه

حاج میرزا حسن تبریزی معروف به میرزا حسن رشدیه در سال 1231 در محله چرندآب تبریز به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا مهدی ‌تبریزی از مجتهدان صاحب‌نام تبریز محسوب می‌شد. او در کودکی برای آموزش به مکتب‌خانه رفت و قرار بود برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه نجف برود که سرنوشتش دچار تغییر شد.

میرزا حسن با توجه به هوش بالایی که داشت خیلی زود ملبس به لباس روحانیت شد و در آموزش به کودکان کوچک‌تر از خود کمک می‌کرد. شخصیتی محدود به مکت و مسجد نداشت و از معدود روحانیونی بود که به خواندن روزنامه‌ها و مجلات ممنوعه که در خارج از کشور چاپ می‌شدند علاقه داشت.

با خواندن این روزنامه‌ها و آگاهی از اخبار ایران و جهان متوجه آمار بالای بی‌سوادی در ایران در مقایسه با سایر کشورها شد و متوجه شد یکی از دلایل بی‌سوادی در ایرانِ آن روزگار (دوران قاجار) سختیِ یادگرفتن زبان فارسی و شیوه نامناسب نظام آموزشی در مکتب‌خانه‌ها است.

آموزش عمومی در دوران قاجار

آموزش عمومی در دوران قاجار به خصوص تا قبل از تاسیس دارالفنون در مکتب‌خانه‌ها صورت می‌گرفت که معمولا وابسته به مساجد بوده و تنها به آموزش احکام و شریعت می‌پرداختند و علوم جدید و شیوه آموزشی نوین در مکتب‌خانه‌ها جایگاهی نداشت. از همین رو این شیوه همواره مورد نقد روشنفکران و متفکران بود.

بنابراین شیوه آموزش وابسته به تنبیه و روش سخت آموزش الفبای فارسی در مکتب‌خانه‌ها باعث شده بود عامه مردم از درس خواندن در آنها بیزار باشند.

تاسیس مدارس نوین در ایران

میرزا حسن رشدیه در فضایی که توصیف شد تصمیم گرفت به جای ادامه تحصیل در حوزه علمیه نجف، برای تحقیق و مطالعه در روش تدریس الفبا و … به خارج از ایران برود. او 2 سال در دارالمعلمین بیروت که به وسیله‌ی فرانسوی‌ها تاسیس شده بود و شهرت جهانی داشت؛ آموزش دید و اشکالات تدریس را کشف کرد.

بعد از آن برای مطالعه بیشتر در زمینه روش تدریس به مدارس «رشدیه» و «اعدادیه» در استانبول رفت. در استانبول نیز متوجه مشکلاتی در مدارس شد و بعد از مدتی با بر طرف کردن مشکلات تدریس زبان فارسی و کسب تجربه در این مدارس، روشی جدید برای آموزش الفبا به نام «الفبای صوتی» اختراع کرد که تا همین امروز نیز از همین روش برای آموزش خطِ زبان فارسی استفاده می‌شود.

میرزا حسن تبریزی که بعدها به دلیل نام همین مدارس رشدیه به میرزا حسن رشدیه شهرت یافت؛ برای کسب تجربه بیشتر در زمینه‌ی آموزش به ایروان سفر کرد و با کمک برادرش اولین مدرسه ایرانی به سبک جدید را برای مسلمان‌های قفقاز تاسیس کرد و توانست با روش ابتکاری‌اش (الفبای صوتی) تنها با 60 ساعت آموزش، خواندن و نوشتن را به بچه‌ها بیاموزد.

به دلیل استقبال زیادی که از او شد؛ چندین سال در ایروان ماندگار شد و سرانجام حدود سال 1266 خورشیدی به ایران بازگشت تا نخستین مدارس نوین برای عامه مردم را در ایران تاسیس کند.

تاسیس نخستین مدرسه نوین برای عامه مردم

میرزا حسن رشدیه نخستین مدرسه نوین برای عامه مردم را در محله ششگلان تبریز تاسیس کرد و بعد از آن چندین مدرسه‌ی دیگر در تبریز و مشهد و حتی تهران راه‌اندازی کرد اما در این بین همواره با مخالفت‌ها و کارشکنی‌های فراوان روبه‌رو بود.

مخالفت با آموزش نوین

هر اندازه استقبال مردم از این مدرسه‌ها بیشتر می‌شد؛ به مخالفت‌ها نیز افزوده می‌شد و کار به جایی کشید که میرزا حسن چندین بار مجبور به تغییر مکان مدرسه شد و حتی ساختمان مدرسه‌ی او را تخریب کردند و در زد و خوردها و درگیری‌های پیش آمده در یکی از مدارس، یکی از شاگردان مدرسه جان خود را از دست داد و بارها دست و پای میرزا حسن در این درگیری‌ها شکسته شده و تهدید شد و چندین بار موقتا مجبور به مهاجرت به شهرهای دیگری مانند مشهد و قم و تهران شد.

در شهرهای دیگر نیز مانند تبریز عده‌ای از روحانیون و مکتب‌دارانی که آموزش به سبک نوین باعث تعطیلی کار و کاسبی آنها می‌شد؛ دست به مخالفت با میرزا حسن رشدیه و مدارس جدیدش زدند.

مخالفین رشدیه می‌گفتند که حمایت از مدرسه رشدیه ترویج فحشا است و تبلیغات بی‌اساسی علیه رشدیه به راه انداختند، مثلا گفتند او به بهانه مدرسه قصد دارد، کودکان مسلمان را از دین خارج کند. یا اینکه می‌گفتند رشدیه مانند کلیسا در مدرسه خود زنگ به صدا در می‌آورد. رشدیه مجبور شد، زنگ زدن را که امروزه امری بسیار بدیهی به نظر می‌رسد، قطع کند و در عوض یکی از دانش آموزان را بالای صندلی ببرد تا شعری قرائت کند که دیگران بفهمند موقع رفتن به کلاس است. آن شعر در ادامه آمده است:

هر آنکه در پی علم و دانایی است / بداند که وقت صف آرایی است

حاصل تلاش های رشدیه

در نهایت میرزا حسن رشدیه تمام سعی خود را برای تاسیس مدارس نوین در ایران کرد و به تلاش خود ادامه می‌داد و حتی در یکی از سفرهای خود به تهران، مدرسه‌ای برای ایتام راه‌اندازی کرد تا در کنار سوادآموزی، فنون مورد نیاز به این کودکان آموزش داده شود اما مخالفت‌های زیادی که همواره در مقابلش قرار داشت ادامه‌ی فعالیت را برای او سخت می‌کرد و در بسیاری از موارد مجبور به تعطیلی و تغییر مکان یا مهاجرت به شهری دیگر می‌شد.

هر چند در این بین روحانیونی بودند که بر خلاف عموم روحانیون، طرفدار فعالیت‌های رشدیه بوده و از او در ترویج علم و دانش حمایت می‌کردند. یکی از این روحانیون شیخ هادی نجم آبادی بود که به دلیل علاقه‌ی زیادی که به آموزش داشت؛ از طرفداران رشدیه محسوب می‌شد.

ادامه‌ی راه رشدیه توسط خاندان فیروزکوهی

بعد از میرزا حسن رشدیه، یکی از خانواده‌های فرهیخته‌ ایرانی که زندگی خود را در زمینه‌ی آموزش گذاشتند؛ خاندان فیروزکوهی بودند که داستان آنها در تور مربوط به محله شیخ هادی که در ادامه معرفی شده است؛ روایت خواهد شد.