بهزاد گلپایگانی، هنرمند نقاش و طراحِ گرافیک ایرانی که با وجود اینکه بنیانگذار تایپوگرافی نوین در ایران بود اما نسبت به هنرمندان همنسل خود گمنام ماند.
شاید برای شما هم این سوال پیش آمده باشد که از چه زمانی حروف فارسی سوژه آثار هنری هنرمندان ایرانی شدند؟
منظور از سوژه هنری شدن چیزی متفاوت از نحوه استفاده از خطنگاری در هنر ایران است چرا که قدمت خط نگاری یا کالیگرافی در قالب کتیبه نویسی و … در هنر ایران و استفاده از خط و نوشته برای تزیینات معماری و … به دوران ورود اسلام وحتی قبلتر از آن باز میگردد.
اما تبدیل شدن حروف فارسی به سوژه آثار هنری پدیدهای نوین بود که در دوران معاصر شکل گرفت و بعدها هنرمندان زیادی در قالب نقاشیخط و … از آن در خلق آثار هنریشان بهره بردند.
بهزاد گلپایگانی یکی از اولین هنرمندان ایرانی بود که با ایجاد تغییرات کوچکی در حروف تایپی فارسی توانست به جذابیت دیداری جدیدی از این حروف دست یابد و جزو نخستین کسانی بود که از این خلاقیت برای طراحی جلد کتاب و خلق آثار هنریاش بهره برد. بعد از آن هنرمندان و گرافیستهای زیادی از این روش الهام گرفته و دست به خلق آثاری نو زدند.
بیوگرافی بهزاد گلپایگانی
بهزاد گلپایگانی سال 1317 در تهران متولد شد. در نوجوانی به هنرستان تازه تاسیس هنرهای زیبای پسران در تهران رفت و در رشته نقاشی وارد دانشکده هنر تهران شد.
بعد از دانشگاه تهران برای ادامه تحصیل به دانشکده هنرهای تزیینی پاریس رفت و حدود 7 سال در پاریس ماندگار شد. در این مدت در کنار درس خواندن به عنوان طراح پارچه در پاریس مشغول به کار شد تا اینکه سرانجام در سال 1349 به ایران بازگشت و ازدواج کرد و صاحب دو پسر به نامهای پارسا و فرزاد شد.
او در کنار خلق آثار هنری، به موسیقی نیز علاقمند بود و ویولون مینواخت. در تهران مدتی در انتشارات فرانکلین مشغول به کار شد و مسئولیت طراحی جلد کتابهای فلسفه و رمان را به عهده داشت. در این کار نیز دست به خلاقیت زد و نحوهی استفادهاش از حروف چاپی نَسخ برای طراحی جلد در زمان خودش نو و جدید بود و مایه الهام تعداد زیادی از طراحان گرافیک در آینده شد.
آثار هنری بهزاد گلپایگانی در دو دسته جای میگیرند:
دسته اول آثار اٌپ آرت گلپایگانی هستند که رنگهای تند و شکلهای منظم هندسی دارند. (اٌپ آرت از optical art نشات گرفته که معنای لغوی فارسی آن هنر دیدمانی است و هدف هنرمند تحریک شبکیهی چشم و به گونهای ایجاد خطای دید است)
دسته دوم آثار تکرنگ و عموما بیرنگ و به رنگ سفید بهزاد هستند که عنصر اصلی تشکیلدهنده آنها حروفنگاری است. در بین آثاری که در این دسته قرار میگیرند تنوع زیادی وجود دارد. تعدادی از آثارش از جنس چوب و فلزاتی مانند مس هستند اما بیشترشان تک رنگ و به رنگ خالص سفید طراحی شدهاند و در بین حروف فارسی حرف «هـ» یکی از پرتکرارترین سوژهها در آثار بهزاد گلپایگانی بوده است.
به قول بهزاد گلپایگانی: «هـ را نمیشود نوشت، میشود نشان داد، مثل نفس کشیدن»
«هـ» صدای نفسه، صدای نفس تازه کردنه، وقتی هست یعنی وجود داریم، یعنی زندگی میکنیم، یعنی هستیم …
همانطور که این «هـ» قسمتی از «هستیست»، مواقعی هم این «هـ» از «هیچ» میآید و قسمتی از نیستی میشود. حتی میتواند بیهودگی کلام باشد؛ گویا چیزی را به کسی میگویید که فهمیده نمیشود.
همهی این مفاهیم در دل «هـ» نهفته هستند و همین مفاهیم آثار هنری بهزاد گلپایگانی را معنا میبخشند.
یک روز بهزاد گلپایگانی تعداد زیادی از آثار هنریاش را در گوشهای از حیاط انداخت، رویشان نفت ریخت و آنها را به آتش کشید و تنها چیزی که از آن آثار باقی ماند عکسهایی است که خودش هنگام سوزاندنشان از آنها گرفت.
اما چرا آثارش را سوزاند؟
یکی از دوستان قدیمی بهزاد گلپایگانی زمانی که به خانهاش رفته بود؛ شوخی یا جدی به او گفت:
«کارهایت شبیه آثار منه، تو از من تقلید کردی!»
بهزاد که از شنیدن این حرف ناراحت شده بود آثارش را در گوشهای از حیاط جمع کرده و با سوزاندنشان، آثارش و دوستی چندین سالهاش با آن فرد به پایان میرسد.
بهزاد گلپایگانی هیچ زمان به دنبال نام و مقام نبود و بنا به گفته خودش رابطه خوبی با گالریدارها نداشت و همین موضوع دلیلی بر گمنام ماندنش در میان هنرمندان هم نسلش بود و البته دلیل دیگرِ این گمنامی مرگ زودهنگامش بود.
در سال 1360 بهزاد گلپایگانی بر روی پروژه جدیدش که تبدیل کردن «هـ» به حجم بود برنامهریزی میکرد که دچار سکته مغزی شده و نیمی از بدنش از کار میافتد و نمیتواند ایده جدیدش را اجرا کند. در نهایت در سال 1364 در سن 47 سالگی از دنیا میرود.
منابع: